جدول جو
جدول جو

معنی تاج الدین عراقی - جستجوی لغت در جدول جو

تاج الدین عراقی(جُدْ دی)
خواجه تاج الدین، احمد بن محمد بن علی معروف به تاج الدین عراقی از وزرای امیر مبارزالدین محمد مظفر و یکی از ممدوحین خواجوی کرمانی. خواندمیر در دستور الوزراء آرد: خواجه تاج الدین عراقی از اکابر ولایت کرمان بود و به اصابت رأی و تدبیر محتاج الیه هر پیر و جوان می نمود و در آن اوان که ملک قطب الدین بیک روزی با امیر مبارزالدین محمد مظفر مخالفت کرده، در بلدۀ کرمان متحصن شده جناب مبارزی بظاهر آن شهر آمده آغاز محاصره نمود خواجه تاج الدین خود را از مضیق حصار نجات داده بعز بساط بوسی امیر محمد رسانید و منظور نظر تربیت گشته پای بر مسند وزارت نهاده و در آن اوقات که مولانا شمس الدین صاین قاضی زمام اختیار ممالک امیر محمد را در قبضۀ اقتدار آورد خواجه تاج الدین از درجۀ اعتبار افتاده چنانکه سابقاً مذکور شد مولانا را (مولانا شمس الدین صاین را) بر آن داشت که برسم رسالت بجانب شیراز رفت و چون خدمت مولوی نقض عهد کرده بوزارت امیرشیخ ابواسحاق مشغول گشت و نزد امیر محمد مظفر بوضوح پیوست که توجه او بنابر اغوای خواجه تاج الدین بوده حکم کرد که خواجه را بسیاست رسانند. خواجه در بدیهه این بیت برزبان آورد:
بر تاج عراقی ز سر لطف ببخش
تا خسرو تاج بخش خوانند ترا
وامیر مبارزالدین محمد رقم عفو بر جریدۀ جریمه خواجه تاج الدین کشیده خواجه چند گاه دیگر بسر انجام اموروزارت اشتغال نمود اما بالاخره بموجب فرمودۀ امیر محمد بعز شهادت فایز شد. (دستورالوزراء چ سعید نفیسی ص 247 و 249). کمال الدین ابوالعطا محمود بن علی کرمانی متخلص به خواجو... در کرمان متولد شده و در آن شهر بکسب کمال اشتغال ورزیده و مدّاحی تاج الدین عراقی (احمد بن محمد بن علی) وزیر امیر مبارزالدین مظفری را نمود و مثنوی ’گل و نوروز’ را بنام وی ساخته و درباره وی قصاید و مدایح انشاه نموده و این وزیر نسبت به وی عنایت و توجه زیاد داشته و گروهی از نویسندگان را به جمع و تدوین دیوان وی وادار کرده و مجموعه ای که شامل 25000 بیت گردیده از آثار او مرتب و آنرا ’صنایعالکمال’ نامیده اند و در آخر دیباچۀ این دیوان تذکرداده شده که آنچه پس از این طبع وقاد وی تراوش نماید بنام ’بدایع الجمال’ نامیده خواهد شد... (فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 صص 512-513). بنابر آنچه گفته شد تاریخ قتل وزیر صاحب ترجمه بین سالهای 742 (سال تصنیف گل ونوروز خواجو) و 725 هجری قمری سال وفات شیخ ابواسحاق است رجوع به تاریخ مغول تألیف اقبال ص 549 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 92 و 275 و 279 و 282 و تاریخ گزیده چ براون ج 1 ص 632 و 639 و 640 و تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 83 و 86 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن امین الدین رازی کاتب و وزیر ممدوح خاقانی. خاقانی در قصیده ای تاج الدین را چنین مدح کند:
...من بری مکرمی دگر دارم
بکر افلاک و حاصل ادوار
صدر مشروح صدر، تاج الدین
کوست تاج صدور و فخر کبار
چون خط جودخوانی، از اشراف
چون دم زهد رانی، از اخیار
تاج راطوقدار و مملوکند
مالک طوق و مالک دینار
تیر گردون دهان گشاده بماند
پیش تیغ زبانش چون سوفار
خلف صالح امین صالح
که سلف را بذات اوست فخار
حبر اکرم هم اسطقس کرم
نیر اعظم آیت دادار
هو روح الوری و لا تعجب
فالیواقیت مهجه الاحجار
دل پاکش محل مهر منست
مهر کتف نبی است جای مهار
مهر او تازیم ز مصحف دل
چون ده آیت نیفکنم بکنار
تاج دین جعفر و امین یحیی است
این بهین درج و آن مهینه شمار
تاج دین صاعد و امین عالی است
سر کتّاب و افسر نظار
(دیوان خاقانی چ عبدالرسولی ص 207 و 208)
و درقصیدۀ دیگر آرد:
... آفتاب کرم کجاست به ری
اهل همت کراست ز اهل عجم
سروری دارد آنکه قالب جود
کند احیا چو عیسی مریم
گوهر تاج ملک، تاج الدین
کوست سردار گوهر آدم
حاسد خاک پای او کعبه
تشنۀ آب دست او زمزم...
(دیوان خاقانی ایضاً ص 661)
لغت نامه دهخدا